جدول جو
جدول جو

معنی حسن یوسفی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن یوسفی
(حُ نِ سُ)
زیبایی که همچون زیبایی یوسف فوق العاده باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسن یوسف
تصویر حسن یوسف
(پسرانه)
حسن (خوبی) + یوسف (عبری) گیاهی همیشه سبز از خانواده نعناع که برگهای آن به رنگهای مخلوط قرمز سفید سبز زرد و قهوه ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
(حَ سَ نِ)
قائنی از شاگردان میرزا محمدحسن شیرازی در سامراء. او راست: اخبارالقائم. (ذریعه ج 1 ص 345)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن مسعود، ملقب به نورالدین مغربی و مکنی به ابوالوفاء منسوب به یوس قبیله ای از بربر. به مکه شد و بازگشت و در 111 هجری قمری درگذشت. او راست: تذکره الغافل و دیوان شعر و سیزده کتاب دیگر که در هدیه العارفین ج 1 ص 296 یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ سُ)
کنایه از زیبایی فوق العاده، حاشیش. داود ضریر انطاکی گوید: قسمی خیری است، در تداول باغبانان امروز بوستان افروز یعنی قسمی از تاج خروس است که گل ندارد و برگ او بی نهایت زیبا و منقش و رنگارنگ است و آن بر دو نوع باشد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سُ)
ابن احمد اخباری کربلایی. کتابخانه ای در کربلا داشت و در 1354 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سا)
نوعی تفنگ قدیمی ساخت ایران
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
صنعانی بن عبدالاعلی. محدث است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالقادر بغدادی مکنی به ابوالحسن یوسفی. محدث است. و از ابن شاذان و طبقۀ او روایت دارد. وفات وی بسال 492 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن یوسف
تصویر حسن یوسف
هاسیس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی تفنگ سرپر قدیمیوجه تسمیه ی این نام مأخوذ از اسامی دو
فرهنگ گویش مازندرانی